بازگشت سریال لست آو آس (The Last of Us) برای فصل دوم، پس از استقبال بینظیر و تحسین منتقدان از فصل نخست، به یکی از مورد انتظارترین رویدادهای تلویزیونی بدل شده بود. این سریال که اقتباسی از بازی ویدیویی محبوب به همین نام است، توانسته با داستانپردازی قوی، شخصیتهای باورپذیر و فضاسازی منحصر به فرد، جایگاه ویژهای در میان مخاطبان و منتقدان پیدا کند. قسمت اول از فصل دوم با عنوان “روزهای آینده” (Future Days)، آغازگر فصل جدیدی از ماجراهای جول و الی است و نویدبخش داستانی تاریکتر و پیچیدهتر از فصل قبل به نظر میرسد.
پنج سال بعد: جکسون و سایههای گذشته
قسمت اول فصل دوم با یک جهش زمانی پنج ساله آغاز میشود. ما جول و الی را در جامعهای به ظاهر آرام و امن در جکسون، وایومینگ میبینیم. با این حال، این نمای ظاهری از صلح و آرامش، سایههای سنگین گذشته، به ویژه دروغی که جول در پایان فصل اول به الی گفت را پنهان میکند. به نظر میرسد که الی به این دروغ پی برده و این موضوع باعث ایجاد تنش و فاصله در رابطه بین او و جول شده است. جول نیز که از عواقب تصمیم خود در رنج است، به جلسات درمانی روی آورده و با شخصیتی جدید به نام گیل ملاقات میکند. حضور گیل به عنوان درمانگر جول، نشاندهنده عمق آسیبهای روحی او و تلاشش برای کنار آمدن با گذشته است. اما نکته قابل توجه این است که گیل همسر مردی به نام یوجین بوده که توسط جول کشته شده است. این ارتباط پنهان، لایهای دیگر از پیچیدگی و احتمالاً درگیریهای آینده را به داستان اضافه میکند.
شخصیتهای جدید و نقش آنها در داستان
علاوه بر گیل، در این قسمت با شخصیت کلیدی دیگری به نام ابی اندرسون نیز آشنا میشویم، هرچند حضور او در این قسمت کوتاه است. در همان سکانس ابتدایی که به گذشته بازمیگردد، مشخص میشود که او به دنبال انتقام از جول به خاطر کشتن پدرش، یکی از پزشکان گروه فایرفلایز، است. این معرفی زودهنگام انگیزه ابی، در مقایسه با بازی ویدیویی، میتواند روند داستانگویی را در سریال تغییر دهد و مخاطب را از همان ابتدا در جریان اهداف او قرار دهد. در کنار این شخصیتهای جدید، روابط الی در جکسون نیز بیشتر مورد توجه قرار میگیرد، به ویژه رابطهی نزدیک او با دوستش دینا. شکوفایی این رابطه عاشقانه در میانهی دنیای خشن و بیرحم سریال، بارقهای از امید و صمیمیت را به تصویر میکشد، اما در عین حال، آسیبپذیری الی را در برابر اتفاقات ناگوار آینده بیشتر نمایان میسازد. شخصیتهای آشنای دیگری همچون جسی و تامی نیز در این قسمت حضور دارند و بر جنبهی اجتماعی و ساختار جامعهی جکسون تاکید میکنند.
وفاداری به بازی و تغییرات ایجاد شده
به طور کلی، قسمت اول فصل دوم تا حد زیادی به مقدمهی بازی The Last of Us Part II وفادار بوده و شخصیتها و فضای اولیهی داستان را در جکسون به خوبی به تصویر میکشد. با این حال، همانطور که اشاره شد، برخی تغییرات نیز در نحوهی معرفی شخصیتها و انگیزهها دیده میشود. برای مثال، انگیزهی انتقام ابی در همان ابتدای فصل برای مخاطب آشکار میگردد، در حالی که در بازی، این موضوع به تدریج و با گذشت زمان مشخص میشود. همچنین، اضافه شدن شخصیت گیل و پرداختن به جلسات درمانی جول، از جمله تغییراتی است که برای توسعهی بیشتر شخصیتها و عمق بخشیدن به داستان در نسخهی تلویزیونی ایجاد شده است. یکی از نکات قابل توجه در این قسمت، معرفی نوع جدیدی از مبتلایان به نام استاکرها است که مستقیماً از بازی اقتباس شدهاند. این موجودات جهشیافته، خطرناکتر و هوشمندتر از کلیکرها و رانرها هستند و نحوهی شکار آنها، ترس و وحشت بیشتری را به مخاطب منتقل میکند. سکانس جشن سال نو در جکسون نیز یکی دیگر از لحظات کلیدی این قسمت است که به شکلی وفادارانه از بازی اقتباس شده و لحظات کوتاهی از شادی و پیوند را به نمایش میگذارد.
ریتم و ضرباهنگ روایت
برخلاف قسمت اول فصل قبل که با ریتمی تند و پر از اکشن آغاز شده بود، قسمت اول فصل دوم ضرباهنگی کندتر و آرامتر دارد. تمرکز اصلی در این قسمت بر روی شخصیتپردازی، برقراری روابط بین شخصیتها و زمینهسازی برای اتفاقات آینده است. این ریتم آرام به مخاطب اجازه میدهد تا بیشتر با فضای جکسون آشنا شود و عمق روابط بین جول و الی و دیگر شخصیتها را درک کند. با این حال، در کنار این لحظات آرام، نشانههایی از تنش و خطر نیز به چشم میخورد که نویدبخش درگیریها و چالشهای پیش رو است. برای مثال، وجود رگههای قارچ در لولههای آب شهر و حضور مرموز ابی در نزدیکی جکسون، حس ناامنی و اضطراب را در طول قسمت حفظ میکند.
همچون فصل اول، پدرو پاسکال و بلا رمزی در نقشهای جول و الی، بازیهای بسیار قوی و تاثیرگذاری را ارائه میدهند. پاسکال به خوبی توانسته است آسیبپذیری و احساس گناه جول را در کنار تلاشش برای حفظ چهرهای قوی به تصویر بکشد. رمزی نیز به شکل هنرمندانهای، خشم، سردرگمی و حس استقلالطلبی الی را به نمایش میگذارد. کاترین اوهارا در نقش گیل نیز حضوری قدرتمند و مرموز دارد و کمیستری خوبی با پدرو پاسکال برقرار کرده است. کارگردانی این قسمت بر عهدهی کریگ مازن، یکی از خالقان سریال بوده که با تسلط بر فضا و شخصیتها، توانسته است لحن و اتمسفر مناسبی را برای آغاز فصل جدید ایجاد کند.
نگاهی به عناصر بصری و طراحی صدا
از نظر بصری، سریال همچنان در سطح بسیار بالایی قرار دارد. مناظر برفی و زیبای جکسون در عین آرامش ظاهری، حس شکنندگی و ناپایداری را به مخاطب منتقل میکنند. طراحی صدا نیز همچون فصل قبل، نقش مهمی در ایجاد حس ترس و تعلیق ایفا میکند، به ویژه در صحنههای مربوط به مبتلایان و معرفی استاکرها که با صداهای منحصربهفرد و دلهرهآور خود، تجربهی وحشتناکی را برای مخاطب رقم میزنند. توجه به جزئیات در طراحی صحنه و لباسها نیز به غوطهور شدن بیشتر مخاطب در دنیای پسا-آخرالزمانی سریال کمک میکند.
لحظات کلیدی و برداشتهای اولیه
بازگشت به سکانس پایانی فصل اول در ابتدای این قسمت، یادآور تنشهای حلنشده و دروغی است که همچنان بر رابطهی جول و الی سایه افکنده است. برخورد الی با استاکر در سوپرمارکت متروکه، یکی از سکانسهای برجستهی این قسمت است که به خوبی توانسته است ترس و غیرقابل پیشبینی بودن این نوع جدید از مبتلایان را به تصویر بکشد. جشن سال نو در جکسون نیز لحظات کوتاهی از شادی و صمیمیت را به نمایش میگذارد، به ویژه در رابطهی بین الی و دینا، اما این لحظات با واکنش هموفوبیک یکی از اهالی شهر، تلخ میشوند. در نهایت، پایانبندی قسمت با نشان دادن حضور ابی در نزدیکی جکسون و رشد قارچ در زیرساختهای شهر، حس قریبالوقوع بودن خطر و تهدید را به مخاطب القا میکند.
جمعبندی و پیشبینی برای قسمتهای آینده
قسمت اول فصل دوم سریال The Last of Us، بازگشتی جذاب و خوشساخت به این دنیای پسا-آخرالزمانی است و به خوبی توانسته است زمینهی لازم را برای یک داستان تاریکتر و پیچیدهتر فراهم کند. اگرچه ریتم این قسمت ممکن است برای برخی از بینندگان کند به نظر برسد، اما تمرکز بر شخصیتپردازی و بررسی رابطهی پرفراز و نشیب بین جول و الی، از نقاط قوت آن محسوب میشود. معرفی شخصیتهای جدیدی همچون ابی و گیل و اشارههای ظریف به نقشهای آیندهی آنها، لایههایی از رمز و راز و انتظار را به داستان اضافه میکند. وفاداری سریال به منبع اصلی در کنار ایجاد برخی تغییرات هوشمندانه، نشان میدهد که سازندگان قصد دارند داستان را به شکلی مناسب برای مدیوم تلویزیون اقتباس کنند. با توجه به پایان این قسمت، به نظر میرسد که فصل دوم به موضوعاتی همچون انتقام، عواقب اعمال گذشته و شکنندگی صلح خواهد پرداخت. رویارویی قریبالوقوع با ابی و تهدید روزافزون مبتلایان در داخل جکسون، نویدبخش فصلی پر از تنش، آشفتگیهای عاطفی و احتمالاً فقدانهای ویرانگر است.