نقد و بررسی Split Fiction: تاج و تخت بهترین بازی Co-op رسید به…

admin
توسط admin
15 دقیقه مطالعه

نیازی به دو نفر نیست تا متوجه شوند که، چه کو-آپ باشد چه نباشد، واقعاً هیچ چیز دیگری شبیه "Split Fiction" در بازی‌های امروزی وجود ندارد.

Split Fiction، شاید در نگاه اول خیلی شبیه “It Takes Two” به نظر برسد، به خصوص از این نظر که شخصیت‌های اصلی، زویی و میو، می‌توانند با شور و نشاطی کودکانه در سکانس‌های اکشن پر پیچ و خم و سریع بازی، بپرند، بدوند و با قلاب به این طرف و آن طرف بروند. اما دیری نمی‌پاید که متوجه می‌شوید این یک جانور کاملاً متفاوت است و تا به امروز، جاه‌طلبانه‌ترین و خلاقانه‌ترین ماجراجویی کو-آپ استودیوی Hazelight است.

این بازی مملو از ایده‌های درخشان و به طرز ماهرانه‌ای پیاده‌سازی شده است که مدام منتظر می‌مانید تا بازی کم بیاورد، اما در طول ده ساعت گیم‌پلی این اتفاق نمی‌افتد. این یک شاهکار حیرت‌انگیز از تخیل است که – برای یک بازی درباره یک شرکت انتشاراتی شیطانی که از یک ماشین شوم برای مکیدن ایده‌ها از مغز نویسندگان استفاده می‌کند تا آن‌ها را به صورت آشغال واقعیت مجازی قابل فروش بازتولید کند – یک انگشت وسط قاطع و دلپذیر به بحث‌های جاری در مورد تهدید هوش مصنوعی است. تنها مهارت دقیق و انسانی می‌تواند یک بازی در این سطح تولید کند و روشی که دائماً شما را با کنترل‌های لمسی و داستان‌سرایی قوی و همدلانه شگفت‌زده و خوشحال می‌کند، یک سر و گردن بالاتر از هر چیزی است که این استودیو قبلاً امتحان کرده است.

همچنین نسبت به “It Takes Two” کمی بیشتر چالش‌برانگیز است، بنابراین قبل از اینکه جلوتر برویم، این را به عنوان هشداری برای والدینی در نظر بگیرید که به فکر بازی کردن آن با فرزندان خود هستند. اگر همکار کو-آپ بالقوه شما از قبل مقداری حافظه عضلانی “It Takes Two” نداشته باشد، ممکن است بیشتر شاهد قهر و عصبانیت باشید تا پیروزی، زیرا “Split Fiction” حرکات سریع و پلتفرمینگ آن بازی را گسترش می‌دهد و در عین حال ده‌ها – و منظورم واقعاً ده‌ها – چالش جدید و مهارت‌های دکمه‌زنی را به این روند اضافه می‌کند.

بازی اسپلیت فیکشن split fiction بررسی و نقد (1)

با این حال، با فرض اینکه شما و همکار کو-آپ‌تان از پس این کار برمی‌آیید، “Split Fiction” به راحتی تاج بهترین بازی کو-آپ را از “It Takes Two” می‌رباید. این بازی از ایده اصلی خود، یعنی مخلوط شدن یک نویسنده فانتزی و یک رمان‌نویس علمی-تخیلی در شبیه‌سازی‌های مجازی داستان‌های یکدیگر، بهره‌برداری زیادی می‌کند و ما را از فرارهای صنعتی شبیه به “Dune” و بزرگراه‌های سایبرپانکی بارانی گرفته تا قلمروهای جنگلی تغییر شکل دهنده و لانه‌های اژدها در ارتفاعات کوه‌ها و موارد بسیار دیگر می‌برد، زیرا آن‌ها سعی می‌کنند راهی برای بازگشت به خانه پیدا کنند. آن‌ها این کار را با دنبال کردن ردی از گلیچ‌های بنفش، انتقال از یک ایده داستانی به ایده دیگر و ارائه دیدگاه عمیق‌تری از آنچه باعث می‌شود شریک جدیدشان تیک بزند، انجام می‌دهند.

به عنوان مثال، میو یک عاشق خونسرد و منطقی داستان‌های علمی-تخیلی است و داستان‌های او از فرارهای جسورانه، نفوذهای مخفیانه و شورش‌های آشکار و پر سر و صدا علیه مقامات بزرگ و بی‌چهره حکایت دارد. از طرف دیگر، زویی نمی‌تواند در برابر یک پایان خوش مقاومت کند و از امکانات دنج و امیدوارکننده‌تر ژانر فانتزی آسایش می‌گیرد. این دو نمی‌توانستند متفاوت‌تر باشند و در ابتدا، هر دو شرکت‌کنندگانی بسیار بی‌میل در خطوط داستانی مربوط به یکدیگر هستند. اما مانند همه داستان‌های رفاقتی خوب، با شناختن یکدیگر، یک ذوب شدن و درک تدریجی رخ می‌دهد و فیلمنامه سرگرم‌کننده و موجز بازی، کار بزرگی در همراه کردن شما در این مسیر انجام می‌دهد. آن‌ها نسبت به آن کتاب آوازخوان و رقصنده وحشتناک “It Takes Two”، همراهان بسیار دلپذیرتری هستند، حتی اگر وسواس زویی در تلاش برای روانکاوی طرح‌های داستانی میو گاهی اوقات کمی اغراق‌آمیز باشد.

بازی اسپلیت فیکشن split fiction بررسی و نقد (4)

جای تعجب نیست که در واقع، آسیب‌های شخصی عمیق‌تری هر دوی این زنان جوان را به جلو می‌راند، اما روشی که این ترس‌ها و احساسات از طریق اقدامات شما روی صفحه نمایش ظاهر می‌شوند، به طرز ماهرانه‌ای انجام می‌شود. من مایل نیستم چیز زیادی را اسپویل کنم، زیرا این بازی‌ای است که پیچش‌ها و شگفتی‌های آن بهتر است توسط خودتان کشف شوند، اما اگر به من اجازه دهید فقط یک مثال بزنم که واقعاً تأثیر زیادی گذاشت، این است. در اواخر بازی، یک مرحله وجود دارد که ضرب‌آهنگ داستانی بزرگ و احساسی آن حول ایده رها کردن احساسات منفی متمرکز است. و در طول بازی، شما و همکار کو-آپ‌تان دائماً با نگه داشتن و رها کردن دکمه‌های مختلف، توانایی‌ها را فعال می‌کنید، با چسبیدن محکم به چرخ‌های میخ‌دار، از موانع اجتناب می‌کنید، قبل از اینکه یک بازیکن رها کند تا هر دوی شما را به چرخ بعدی تاب دهد تا لطف او را جبران کند و در یک لحظه به خصوص به یاد ماندنی، شما سوار یک موجود شبیه Phogs می‌شوید که دو سر دارد، یک سر آن یک دریچه آب را می‌بندد، در حالی که سر دیگر دهان خود را به یک شلنگ موقت تبدیل می‌کند تا مسیری رو به جلو ایجاد کند. این یک تلفیق واقعاً ماهرانه از موضوع از طریق بازی است و این نوع ظرافت در سراسر بازی به نمایش گذاشته می‌شود.

همین ارتباط عمیق بین داستان و اهداف فردی شما است که “Split Fiction” را فراتر از صرفاً یک گردباد لذت‌بخش از ایده‌هایی که پشت سر هم به سمت شما پرتاب می‌شوند، ارتقا می‌دهد. تنوع محض در آنچه در اینجا از شما خواسته می‌شود، به طرز شگفت‌آوری گسترده است و درست مانند “It Takes Two”، بهترین لحظات “Split Fiction” زمانی فرا می‌رسند که زویی و میو باید از قدرت‌های مربوط به خود به طور همزمان برای کمک به پیشرفت خود استفاده کنند. این قدرت‌ها در هر سطح منحصربه‌فرد هستند، خواه این باشد که یک بازیکن یک ماشین پین‌بال را به عنوان توپ اداره کند و بازیکن دیگر وظیفه پارو زدن را بر عهده داشته باشد، تغییر صفحات گرانش برای انجام ترفندهای دیدگاهی آزاردهنده معده، تبدیل شدن به یک سمور دفع کننده پیرانا برای کشیدن یک نی بامبو از طریق یک دستکش آبی از گیاهان آدم‌خوار، اتخاذ یک دیدگاه ایزومتریک Diabloesque برای آروغ زدن اسید و حمله به دشمنان به عنوان دو اژدهای رنگارنگ، یا حتی داشتن یک بازیکن که سعی می‌کند یک توالی خود تخریبی را روی یک موتور سیکلت پرسرعت از طریق یک ادای احترام مضحک به تست‌های Captcha گوگل غیرفعال کند. به خودی خود، همه اینها قطعات کوچک درخشان جادوی نامتقارن خواهند بود، اما روشی که Hazelight از آنها برای آشکار کردن بیشتر درباره قهرمانان دوست‌داشتنی خود در طول زمان استفاده می‌کند، واقعاً آنها را درخشان می‌کند. و نگران نباشید – می‌دانم گفتم سعی می‌کنم از اسپویل کردن خودداری کنم، اما مثال‌هایی که در اینجا فهرست کردم فقط نوک کوه یخ هستند. چیزهای بیشتری برای کشف در طول مسیر وجود دارد.

بازی اسپلیت فیکشن split fiction بررسی و نقد (2)

مسلماً، با توجه به اینکه این مناظر فانتزی و علمی تخیلی هر دو قرار است بازنمایی‌های زنده و تنفسی از ایده‌های داستانی در ذهن هر نویسنده باشند، دیدن اینکه چقدر هر دوی آنها به کلیشه‌های خاص پلتفرمینگ متوسل می‌شوند تا حدودی خنده‌دار است: دویدن روی دیوار در سراسر سطوح صاف، پریدن بین میله‌های بلند و قلاب‌انداختن در گستره‌های وسیعی از املاک علمی تخیلی و فانتزی. اما اگر چیزی، این لحظات عبور سریع و سریع همان چیزی است که در “Split Fiction” زمان استراحت در نظر گرفته می‌شود – چیزی که انگشتان شما را مشغول نگه می‌دارد در حالی که بازی کمی بیشتر توضیح می‌دهد قبل از لحظه پازل بزرگ بعدی، یا فقط به شما فرصتی می‌دهد تا پس از یک سکانس تعقیب و گریز اوج‌دار، نفس خود را تازه کنید.

بهترین استراحت‌ها، با این حال، Side Stories بازی “Split Fiction” هستند که در سراسر سطوح اصلی آن خواهید یافت. این پورتال‌ها زویی و میو را به مکان‌های کوچک و خودکفایی می‌برند که کاملاً نامرتبط با خط اصلی داستان هستند، اما وضعیت «پیش‌نویس ناتمام» آنها به Hazelight بهانه‌ای درخشان می‌دهد تا در برخی از خروجی‌های خنده‌دار مسخره، واقعاً وحشی شود. به عنوان مثال، یکی از آنها زویی را در حال روایت و ترسیم یک داستان در یک دفترچه یادداشت می‌بیند، سلاح‌ها را پاک می‌کند و موانع را در حین پرواز خط‌خطی می‌کند. دیگری هر دوی آنها را به خوک تبدیل می‌کند، یکی از آنها می‌تواند از طریق قدرت وزش رنگین‌کمان از باسن خود پرواز کند در حالی که دیگری می‌تواند با یک ضربه به نیم‌تنه فنری خود را به آسمان بفرستد. مورد علاقه من یک بازار شبانه فانتزی بود که در آن جستجوی گربه‌های شبح‌آلود برای باز کردن مجموعه‌ای از دروازه‌های قفل‌شده، اشارات کوچکی به همه چیز از بابا یاگا تا دارک سولز داشت. بقیه بیشتر یک‌بار مصرف هستند – شاهکارهای هیجان‌انگیز و یکباره از موج‌سواری در صحرا، سر خوردن در باد یا چرخش در لاشه فضایی برای دادن یک انفجار کوچک آدرنالین به شما. یا، در واقع، شما را با عبوس بودن کمدی شوکه و وحشت‌زده کنید. اگر هنوز از صحنه فیل “It Takes Two” بهبود نیافته‌اید، فقط منتظر بمانید تا به داستان مهمانی کودکان شیرین برسید.

بازی اسپلیت فیکشن split fiction (3)

بهترین چیز در مورد Side Stories این است که آنها همیشه ژانر مخالف آنچه در داستان اصلی بازی می‌کنید هستند. بنابراین، اگر در یکی از داستان‌های فانتزی زویی هستید، به عنوان مثال، همه Side Stories سفرهای علمی تخیلی با طعم میو خواهند بود و بالعکس. آنها کاملاً اختیاری هستند و برخی از آنها کاملاً پنهان هستند، اما همیشه در لحظه مناسب برای دادن یک انفجار متفاوت به شما قبل از ادامه می‌آیند. سطوح اصلی، کارهای نسبتاً طولانی هستند، اما Side Stories کار درخشانی در حفظ سرعت بازی و اطمینان از اینکه هیچ ایده‌ای بیش از حد طولانی مورد استقبال قرار نمی‌گیرد، انجام می‌دهند. بدون شک، همکار کو-آپ من و من همیشه پس از اتمام این انحرافات جانبی کوچک، احساس شادابی و آمادگی برای ادامه کار را داشتیم – اگرچه تا آنجا پیش می‌روم که می‌گویم آنها به اندازه هر چیز دیگری در اینجا برای طرح اصلی داستان ضروری هستند، زیرا آنها نه تنها سطوح درخشانی هستند، بلکه تنوع ایده‌هایی که در اینجا به نمایش گذاشته می‌شود، هنوز در حال انجام کار برای گفتن بیشتر در مورد دو شخصیت اصلی خود است.

این بدان معنا نیست که “Split Fiction” تمام مدت یک تجارت جدی است. درست مانند “It Takes Two” و “A Way Out” قبل از آن، لحظات امضای Hazelight از بازی خالص و بی‌آلایش نیز در اینجا یافت می‌شود – فعالیت‌هایی که (اغلب) هیچ موفقیتی مربوط به آنها وجود ندارد یا هیچ نکته واقعی برای حضور در آنجا وجود ندارد جز اینکه فقط در اطراف سرگردان باشید. سرسره‌های آبی و استراحت در حلقه‌های لاستیکی دونات در یک استخر شنا، پرتاب سنگ روی یک دریاچه، نوشیدن معجون برای تبدیل شدن به توپ‌های نخ‌ریسی که می‌توانید در زمان واقعی بچرخانید و باز کنید، یا در واقع تبدیل شدن به یکدیگر برای انجام بهترین تقلید تمسخرآمیز خود از آنها… همه آنها کاملاً غیر ضروری هستند – نوع زیاده‌روی که معمولاً در چشم‌انداز توسعه مدرن حذف می‌شود. اما همه آنها به این احساس کمک می‌کنند که این دنیاها زنده و سرشار از امکانات هستند. آنها این فضاها را انسانی‌تر – بازیگوش‌تر – می‌کنند، حتی اگر همه آنها فقط، در تئوری، شبیه‌سازی‌هایی از کلمات روی یک صفحه یا ایده‌های نیمه‌کاره باشند. در واقع، در حالی که شرکت انتشاراتی شیطانی که زویی و میو را در اینجا به دام انداخته است، ممکن است بدترین نیت‌ها را داشته باشد، اما فناوری آنها کار بزرگی در جذاب جلوه دادن چشم‌انداز این واقعیت‌های شبیه Ready Player One انجام می‌دهد.

بازی اسپلیت فیکشن split fiction بررسی و نقد (3)

اگر همه اینها کافی نبود، “Split Fiction” آن را با یک فینال قدرتمند به پایان می‌رساند و ایده‌ها و نوآوری‌های خود را حتی بیشتر به روش‌هایی افزایش می‌دهد که واقعاً در هر پیچ و خم خیره‌کننده و لذت‌بخش است. این بازی با مدالی عالی در اینجا به پایان می‌رسد و چشمان، انگشتان و انگشتان شست شما را از هیجان به لرزه درمی‌آورد. همه چیز بسیار صیقلی به نظر می‌رسد و با چنان اعتماد به نفس و سبکی اجرا می‌شود که نمی‌توان عاشق آن نشد. و با پخش شدن تیتراژ و نگاهی به گذشته به همه کارهایی که انجام داده‌اید – همه مکان‌های وحشی که بوده‌اید، همه لحظات دیوانه‌واری که تجربه کرده‌اید و همه سرگرمی‌های عالی که با هم داشته‌اید – نیازی به دو نفر نیست تا متوجه شوند که، چه کو-آپ باشد چه نباشد، واقعاً هیچ چیز دیگری شبیه “Split Fiction” در بازی‌های امروزی وجود ندارد.

اشتراک گذاری این مقاله
یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *