اگر حوصلهی آثار استرسزا را ندارید، خبر خوب این است که تلویزیون انتخابهای آرامشبخش زیادی برایتان دارد. سیتکامها اغلب برای ایجاد حس راحتی یا سرگرمی ساخته میشوند (مانند Parks and Recreation، بیشتر قسمتهای The Office و Ted Lasso)، و حتی درامدیها (کمدی-دراما) نیز معمولاً فقط گاهی اوقات استرسزا یا طاقتفرسا هستند (نمونههای آن Scrubs و M*A*S*H).
اما همهی درامها لزوماً پرتنش یا از نظر احساسی شدید نیستند، با این حال بسیاری از آنها به خاطر برانگیختن چنین احساساتی برجسته میشوند. با نگاهی به سریالهای دهههای گذشته و برخی آثار جدیدتر، لیستی از درامهایی را گردآوری کردهایم که برای هر کسی که به دنبال هیجان، اضطراب و لحظاتی است که کف دستشان عرق کند، زانوهایشان سست شود و نفس در سینه حبس شود، واجب هستند. پس خودتان را برای یک تجربهی پرتنش آماده کنید!
۱۰. Dexter (۲۰۰۶–۲۰۱۳)
برای شروع، باید اعتراف کنیم که بله، Dexter در چند فصل پایانی خود، بهخصوص فصل آخر، افت شدیدی داشت. اما زمانی که در اوج خود بود، یکی از پرتنشترین سریالهای تلویزیونی محسوب میشد. تنش در تمام تار و پود داستان تنیده شده بود، چرا که حول محور یک متخصص پزشکی قانونی میچرخید که همزمان یک قاتل سریالی نیز بود و سعی میکرد این بخش از زندگیاش را مخفی نگه دارد.
او کدی داشت که طبق آن فقط میتوانست افراد بد را بکشد، اما اوضاع هرگز به این سادگی نبود و فشارها به دلیل احتمال فاش شدن رازش برای نزدیکانش، مدام بیشتر میشد. اگر بتوانید فصلهای ۱، ۲ و ۴ Dexter را بدون اینکه حتی ذرهای احساس اضطراب یا ناراحتی کنید تماشا کنید، احتمالاً اعصاب شما حداقل تا حدی از فولاد ساخته شده است.
۹. Angel (۱۹۹۹–۲۰۰۴)
سریال Buffy the Vampire Slayer گاهی تاریک و از نظر احساسی تکاندهنده بود، اما نه به شکلی طاقتفرسا؛ بیشتر در حدی که در اینجا شایستهی ذکر افتخاری باشد. اما Angel، اسپینآف Buffy the Vampire Slayer، به مراتب تیرهتر بود، ساختارهای روایی و قراردادهای ژانر را حتی بیشتر واسازی میکرد و نسبت به Buffy، منطقهی خاکستری اخلاقی گستردهتری را کاوش میکرد.
این تاریکی به روشهای مختلفی منتقل میشد؛ گاهی بیش از حد به ملودرام کشیده میشد (مانند فصل ۴)، گاهی به دلیل اتمسفر سنگین، فضایی گرفته داشت (مانند فصل اول بسیار خشن)، یا گاهی به این دلیل که اوضاع به طرز قابل توجهی تراژیک میشد (مانند فصل پایانی). Angel قطعاً یکی از افسردهکنندهترین و ناراحتکنندهترین سریالهایی است که از تلویزیونهای شبکهای پخش شده و هرگز برای ضربه زدن به احساسات شما به محتوای صریح یا خشونت عریان نیاز نداشته است.
۸. Lost (۲۰۰۴–۲۰۱۰)
پرتنشترین جنبهی Lost این است که هیچکس واقعاً نمیداند داستان به کجا میرود. این موضوع هم در مورد شخصیتها و موقعیتهای عجیب و غریبی که در آن گرفتار میشوند صادق است و هم در مورد مخاطبان. درست زمانی که ممکن است به چیزی که شبیه به وضعیت موجود به نظر میرسد عادت کنید، سریال میگوید: “نه، بیخیال” و سپس نحوهی روایتش به کلی تغییر میکند.
Lost به گذشته سفر میکند، به آینده میرود، از زمان جدا میشود و حتی به صورت جانبی در زمان حرکت میکند. معماها دائمی هستند، به نظر نمیرسد هیچکس از مرگ در امان باشد، و شخصیتهای بیشماری در یک قلمرو ناشناخته از نظر اخلاقی قرار دارند، به این معنی که خیانتها میتوانند و اغلب اتفاق میافتند. لزوماً افسردهکنندهترین سریال نیست و لحظات سنگینتر را با صحنههای هیجانانگیز یا کمدی متعادل میکند، اما سریالی مانند Lost قطعاً میتواند به طرز شگفتآوری از شما انرژی بگیرد.
۷. Succession (۲۰۱۸–۲۰۲۳)
به لطف یک شخصیت محوری فوقالعاده منفور (که لزوماً شخصیت اصلی نیست)، Succession موفق میشود برای سریالی که دائماً با مخاطرات مرگ و زندگی سروکار ندارد، به طرز عجیبی دلهرهآور باشد. ممکن است افراد بمیرند و زندگیها نابود شوند، اما این از آن دسته درامهایی نیست که عناصر هیجانانگیز، اکشن، ترسناک یا فانتزی را نیز در خود جای داده باشد. در عوض، Succession در کنار درام بودن، تا حدی به عنوان یک کمدی نیز عمل میکند.
اما این کمدی از نوع فوقالعاده معذبکنندهای است. این سریال دربارهی افراد ثروتمندی است که همگی میخواهند کمی ثروتمندتر و قدرتمندتر شوند و دائماً در تلاش برای رقابت و به دست آوردن آنچه (فکر میکنند) میخواهند، به پای هم میپیچند. در تمام چهار فصل این سریال، همه چیز همیشه در حال فروپاشی، اشتباه پیش رفتن، بازنشانی و منفجر شدن به شکلی دیدنی است و چشم برداشتن از آن همواره دشوار است.
۶. The Sopranos (۱۹۹۹–۲۰۰۷)
فصل به فصل، The Sopranos هرگز سرعت خود را کم نکرد یا از تشدید وخامت اوضاع دست برنداشت، حتی اگر این کار را با ریتمی متفاوت از اکثر سریالها انجام میداد. The Sopranos قطعاً یک درام جنایی بود و اغلب اوقات بامزه، اما رویکردی واقعگرایانهتر به جنبهی درام داشت، هرگز کاملاً هیجانانگیز نبود و اغلب اوقات ساختارشکنانه عمل میکرد، اما با این وجود همچنان راههایی برای غافلگیری و شوکه کردن پیدا میکرد.
توضیح آن کمی سخت است، اما امیدواریم اکثر طرفداران The Sopranos منظور ما را درک کنند. چیزی منحصربهفرد در لحن این سریال وجود دارد که عامل بزرگی در اهمیت کلی آن است. شخصیتهای سوپرانوز به یک اندازه آزاردهنده و باورپذیر هستند، اپیزودها میتوانند در یک چشم به هم زدن از کمدی به تراژدی تبدیل شوند و هیچ سریال دیگری نتوانسته است کاری را که این یکی انجام داده، تکرار کند. یک نوع روانی و بیدردسری خاصی در کلیت The Sopranos وجود دارد که این شامل توانایی آن در پرتنش بودن نیز میشود.
۵. Game of Thrones (۲۰۱۱–۲۰۱۹)
همانطور که در مورد Dexter هم اشاره کردیم، باید اعتراف کرد که Game of Thrones در طول پخش خود از نظر کیفیت یکنواخت نبود و در نتیجه، به طور مداوم هم پرتنش نبود. فصلهای اولیه در ایجاد نوعی هراس برای همه تماشاگران، حتی کسانی که کتابهای مجموعهی “نغمه یخ و آتش” را خوانده بودند و تا حدی میدانستند اوضاع به کجا میرود، موفقتر بودند.
زمانی که سریال از کتابها پیشی گرفت، اوضاع باید حتی غیرقابلپیشبینیتر و تکاندهندهتر میشد، اما اینجاست که Game of Thrones تا حدی دچار افت کیفیت شد و قطعاً از نظر سرعت روایت متزلزلتر به نظر میرسید. با این حال، حتی در طول فصلهای ضعیفترش، صحنهها و لحظات دلهرهآور پراکندهای وجود داشت، اما این حس ناخوشایند سریال در اوج خود است که باعث میشود هنگام صحبت از تلویزیون پرتنش، نادیده گرفتن آن غیرممکن باشد.
۴. 24 (۲۰۰۱–۲۰۱۰)
مانند Lost، سریال 24 نیز هرگز از تلاش برای پیشی گرفتن از خودش دست برنداشت و به طور مشابه، شخصیتهای زیادی را در طول پخش خود از بین برد، به طوری که شخصیتهای دوستداشتنی و منفور به یک اندازه میمردند. تنها عنصر ثابت جک بائر بود که هر فصل او را در حال گذر از جهنم در طول ۲۴ ساعت نشان میداد. هر فصل شامل ۲۴ قسمت بود و هر قسمت به صورت ریلتایم (زمان واقعی) روایت میشد.
این فرمول، دستورالعملی برای تعلیق دائمی است، زیرا یک شخصیت میتوانست بگوید اتفاق وحشتناکی در عرض چند ساعت رخ خواهد داد و شما به عنوان بیننده باید در تمام این مدت ناخنهای خود را بجوید و ببینید آیا تا آن زمان اوضاع بهبود مییابد یا از آن جلوگیری میشود. و 24، باید به اعتبارش گفت، گاهی اوقات اجازه میداد مسائل حل شوند و گاهی هم اجازه میداد آدمهای بد پیروز شوند. اگرچه مانند Dexter و Game of Thrones بینقص نبود، اما سریال در بهترین حالت خود، تلویزیونی بیامان و میخکوبکننده بود.
۳. The Pitt (۲۰۲۵–)
اگرچه این سریال جدید است، اما به نظر میرسد که The Pitt را نه تنها یک درام عالی، بلکه یکی از پرتنشترین درامهای تاریخ تلویزیون بنامیم. بخشی از این موضوع به این دلیل است که مانند 24، سریالی است که به صورت ریلتایم روایت میشود و عامل دیگر این واقعیت است که به عنوان یک درام پزشکی، تمرکز زیادی بر داشتن سطح بالایی از واقعگرایی در تمام طول سریال دارد.
وقایع The Pitt در یک بیمارستان خیالی رخ میدهد و بیشتر شخصیتهای اصلی، کارکنان بخش اورژانس هستند که همگی با چالشهای مداومی روبرو میشوند، زیرا یک شیفت کاری پراسترس، به روشهای غیرمنتظرهای بهطور فزایندهای آشفته میشود. این از آن دسته درامهای پزشکی است که آنقدر واقعی است که ممکن است بازگشت به هر درام پزشکی دیگری را دشوار کند، زیرا حتی سریالهایی که قبلاً تصور میشد تا حدی واقعگرایانه هستند، به اندازهی The Pitt به آن پایبند نیستند.
۲. The Wire (۲۰۰۲–۲۰۰۸)
The Wire از آن دسته سریالهایی است که همه میدانند عالی است و شهرتش بسیار از خودش جلوتر است. با گروه نسبتاً بزرگی از بازیگران و تمرکز بر گروهی از افسران پلیس که سعی در مبارزه با یک سازمان خاص از فروشندگان مواد مخدر دارند، شروع میشود، اما با هر فصل دامنه آن گسترش مییابد و در نهایت تصویری از شهر بالتیمور را ترسیم میکند.
در تمام این مدت، The Wire احساسی از اصالت و واقعگرایی را منتقل میکند و نشان میدهد که از پرداختن به جنبههای بسیار تاریک ترسی ندارد. این از آن دسته سریالهایی است که هرگز نباید بیش از حد به یک شخصیت خاص یا حتی یک خط داستانی خاص وابسته شوید. همه چیز در طول سریال تغییر میکند و جریان مییابد و دنیای سریال در نهایت بازتابی از واقعیت میشود… واقعیتی بیرحم، گاهی بیتفاوت و همواره جایی که نیتهای خوب فقط تا حدی میتوانند فرد را به پیش ببرند.
۱. Breaking Bad (۲۰۰۸–۲۰۱۳)
هنگامی که Breaking Bad شما را درگیر خود کند، دیگر رهایتان نخواهد کرد و احتمالاً شما هم نخواهید که این اتفاق بیفتد. تقریباً هر قسمت از سریال به نوعی مهم است و قسمتهایی که روند داستان را تغییر میدهند به طرز شگفتآوری رایج هستند. داستان درباره مردی است که پس از یک تشخیص پزشکی، تصمیم جسورانهای میگیرد و اینکه چگونه قدرت و پول تازه به دست آمده او را از نظر اخلاقی فاسد میکند.
این سریالی است که گاهی اوقات بسیار تلخ و تاریک میشود و به نظر میرسد با بالا رفتن مخاطرات و دراماتیکتر شدن جنایات، هیچ چیز از محدودیت خارج نیست. گفتن چنین چیزهایی در مورد Breaking Bad بسیار واضح است، همانطور که تحسین The Wire و برجسته کردن جذابیت میخکوبکنندهاش کمی غیر ضروری به نظر میرسید، اما واقعیت همین است. چمن سبز است. آب خیس است. و Breaking Bad به طرز مضحکی پرتنش و دائماً نفسگیر است؛ سریالی که شما را (همچون والتر وایت) در لبه صندلی نگه میدارد.