پس از انتظارات فراوان، بالاخره فصل اول انیمه مورد انتظار Devil May Cry (شیطان هم میگرید) از نتفلیکس منتشر شد تا بار دیگر طرفداران این فرنچایز محبوب بازیهای ویدیویی را با ماجراجوییهای پر زد و خورد دانته همراه کند. با توجه به سابقه درخشان نتفلیکس در اقتباسهای انیمیشنی مانند Castlevania و Cyberpunk: Edgerunners و همچنین حضور آدی شانکار (تهیهکننده Castlevania) و استودیو میر (Studio Mir)، خالق آثاری چون The Legend of Korra، توقعات از این مجموعه به شدت بالا بود. حال که فصل اول به پایان رسیده، میتوانیم نگاهی عمیقتر به این بازگشت پر زرق و برق و البته پرحاشیه داشته باشیم.
شکوه بصری و اکشن بیامان: ضیافتی برای چشمها
بیشک بزرگترین نقطه قوت انیمه Devil May Cry، کیفیت بصری و انیمیشن آن است. استودیو میر بار دیگر توانایی خود را در خلق صحنههای اکشن روان، پرانرژی و چشمنواز به رخ کشیده است. از همان دقایق ابتدایی، جزئیات خیرهکننده در طراحی محیطهای گوتیک، ترکیب رنگهای خونین و باشکوه و البته انیمیشن سیال مبارزات، مخاطب را میخکوب میکند. هر ضربه شمشیر، هر شلیک گلوله و هر حرکت آکروباتیک دانته با چنان ظرافت و قدرتی به تصویر کشیده شده که گویی مستقیماً از دل بهترین لحظات بازیها بیرون آمده است. صحنههای اکشن بیوقفه، خلاقانه و به شدت هیجانانگیز هستند و حس آشنای سرعت و خشونت سری Devil May Cry را به خوبی منتقل میکنند. ادای احترام به حرکات نمادین دانته در بازیها نیز به وضوح قابل مشاهده است و طرفداران قدیمی را به وجد میآورد.
دانتهای که میشناسیم و دوست داریم
خوشبختانه، روح اصلی شخصیت دانته در این اقتباس به خوبی حفظ شده است. جاننی یونگ باش (Johnny Yong Bosch) که پیشتر صدای شخصیت نرو را بر عهده داشت، اجرایی درخشان در نقش دانته ارائه میدهد و آن ترکیب منحصربهفرد از شوخطبعی گزنده، بیخیالی ظاهری و مهارت مرگبار در مبارزه را به زیبایی به نمایش میگذارد. به جرات میتوان گفت این دانته حتی جذابتر و کاریزماتیکتر از نسخههای پیشین به نظر میرسد. موسیقی متن، با انتخاب هوشمندانه قطعات راک و متال دهه ۲۰۰۰، به خصوص آهنگ تیتراژ آغازین (“Rollin'” از Limp Bizkit)، حس نوستالژی قدرتمندی را القا کرده و کاملاً با حال و هوای پرانرژی و عصیانگرانه دانته همخوانی دارد.
داستانی با پیچیدگیهای غیرمنتظره
فصل اول، دانته را در مقابل توطئهای بزرگ قرار میدهد که توسط شخصیتی مرموز به نام “خرگوش سفید” (White Rabbit) هدایت میشود. هدف او گشودن دروازه جهنم و سرازیر کردن شیاطین به دنیای انسانهاست. در این میان، دانته با مری آرکهام/لیدی (Lady)، رهبر سازمان شکارچیان شیاطین DARKCOM، متحد میشود. داستان در کنار اکشنهای جذاب، سعی در ارائه لایههای عمیقتر و پرداختن به مضامینی چون امپریالیسم، تعصب و حتی ارائه انگیزههای قابلدرکتر برای شیاطین دارد؛ ایدههایی مانند شیاطین پناهنده و بررسی عواقب شورش اسپاردا در دنیای شیاطین، اگرچه جسورانه هستند، اما ممکن است باعث ایجاد بحث و اختلاف نظر میان طرفداران شوند. پایانبندی فصل با افشای زنده بودن ورجیل و اتحاد او با موندوس، زمینهسازی قدرتمندی برای فصلهای آینده میکند.
قسمت ششم: نقطه عطف یا انحراف؟
قسمت ششم این فصل، با تغییر کامل در سبک بصری و تمرکز بر پیشینه شخصیتهای خرگوش سفید و لیدی، به یکی از بحثبرانگیزترین و در عین حال تحسینشدهترین بخشهای انیمه تبدیل شده است. این قسمت میتواند یک اثر هنری خالص و نقطه عطفی جسورانه تلقی شود که عمق بیشتری به شخصیتهای فرعی میبخشد و در عین حال ممکن است برخی دیگر آن را یک انحراف از مسیر اصلی داستان و ناهماهنگ با لحن کلی مجموعه بدانند. این اپیزود به خوبی نشاندهنده تمایل سازندگان به تجربهگرایی است، هرچند ممکن است به مذاق همه خوش نیاید.
پاشنه آشیلها: ریتم، لیدی و CGI
با وجود تمام نقاط قوت، انیمه Devil May Cry بینقص نیست. یکی از انتقادات اصلی به ریتم داستانگویی، به خصوص در قسمتهای ابتدایی، وارد است. توضیحات طولانی و گاه تکراری درباره جهانسازی میتواند کمی خستهکننده باشد و تا جذابیت اصلی داستان در اواسط فصل نمایان شود، ممکن است برخی مخاطبان کمحوصلهتر شوند.
شخصیتپردازی لیدی نیز کمی متفاوت از آنچه انتظار داریم به نظر میرسد چرا که این نسخه از لیدی با لحن رکیک و عصبیاش، بسیار متفاوت و حتی گاها غیرقابل تحمل نسبت به شخصیت او در بازیهاست. همچنین، قدرت بیش از حد او در برخی صحنهها در مقایسه با دانته مقداری عجیب به نظر میرسد.
کیفیت استفاده از CGI برای به تصویر کشیدن برخی شیاطین نیز یکی دیگر از نقاط ضعف است. مدلهای سهبعدی گاهی اوقات با انیمیشن دوبعدی روان مجموعه ناهمگون به نظر میرسند و حس تصنعی به برخی صحنههای اکشن میدهند.
وفاداری به منبع: یک شمشیر دولبه
میزان وفاداری انیمه به بازیها قطعا موضوعی است که نظرات را دو دسته خواهد کرد. در حالی که انیمه روح کلی، اکشن و شخصیت دانته را به خوبی حفظ کرده، تغییراتی در پیشینه، حذف برخی سلاحها و قدرتهای نمادین (مانند Devil Trigger به شکل کلاسیک) و تمرکز بر مضامین اجتماعی، میتواند شما را عاشق انیمهی DMC کند یا شما را از آن براند. به نظر میرسد سازندگان تلاش کردهاند تا علاوه بر طرفداران قدیمی، مخاطبان جدید را نیز جذب کنند، که این رویکرد ناگزیر به ایجاد تغییراتی منجر شده است.
نتیجهگیری نهایی
فصل اول انیمه Devil May Cry نتفلیکس، یک بازگشت قدرتمند اما نه بینقص برای شکارچی محبوب شیاطین است. این انیمه با تکیه بر انیمیشن خیرهکننده، اکشنهای نفسگیر، صداپیشگی عالی برای دانته و موسیقی متن جذاب، تجربهای سرگرمکننده و دیدنی را ارائه میدهد. با این حال، مشکلات مربوط به ریتم، برخی شخصیتپردازیهای بحثبرانگیز، کیفیت متغیر CGI و فاصله گرفتن از برخی جنبههای کلیدی منبع اصلی، از جمله نقاط ضعف آن هستند.
اگر از طرفداران پروپاقرص بازیها هستید و به دنبال اکشن خالص و دیدن دوباره دانته در اوج هستید، این انیمه قطعاً ارزش تماشا را دارد، هرچند باید خود را برای برخی تغییرات آماده کنید. برای مخاطبان جدید نیز، Devil May Cry میتواند دروازه ورود جذابی به دنیای فانتزی تاریک و پرهیجان این فرنچایز باشد. در نهایت، این انیمه اثری است که با وجود ضعفهایش، لحظات درخشان کم ندارد و با پایانبندی هیجانانگیزش، انتظار برای فصل دوم را دشوار میسازد.