در مدح Castlevania بهترین انیمیشن نتفلیکس: حماسه‌ای گوتیک و عمیق، فراتر از یک اقتباس بازی

admin
توسط admin
6 دقیقه مطالعه

اگر گمان می‌کنید روایتگری احساسی تنها مختص سریال‌هایی مانند Arcane با انیمیشن بصری خیره‌کننده و جادوی استیم‌پانکش است، Castlevania شما را غافلگیر خواهد کرد. شاید Castlevania قلعه‌های وهم‌آور و مردگان متحرک را در خط مقدم خود داشته باشد، اما به همان اندازه خام و ملموس به کاوش در انگیزه‌های شخصیت‌هایش می‌پردازد که درام خانوادگی و آشوب سیاسی Arcane.

یک شکارچی خون‌آشام طعنه‌زن، پسر دراکولا با عذاب وجدانی به بزرگی یک خدا، و یک ساحر سخنور وارد مهمان‌خانه‌ای می‌شوند. این نه مقدمه‌ی یک جوک، بلکه سرآغاز یکی از خونین‌ترین، هوشمندانه‌ترین و به طرز بی‌رحمانه‌ای تأثیرگذارترین سریال‌های نتفلیکس تا به امروز است. مدت‌ها پیش از آنکه Arcane به League of Legends چهره‌ای تاریک و باپرستیژ ببخشد، Castlevania در حال تبدیل کردن هیولاکشی ۸ بیتی به یک حماسه‌ی گوتیک انیمیشنی بود. این سریال که برداشتی آزاد از بازی Castlevania III: Dracula’s Curse است، با اعلان جنگ دراکولا علیه بشریت پس از سوزانده شدن همسرش توسط کلیسا آغاز می‌شود. بنابراین، از همان ابتدا با اثری جسور مواجه هستیم. در طول چهار فصل، این داستان به روایتی چندلایه درباره‌ی تراما، خشم، و آشفتگی پیچیده‌ی نجات دنیایی تبدیل می‌شود که شاید لیاقتش را ندارد.

در این سریال، ما شاهد نبردهای درونی آلوکارد با تنهایی و میراثش هستیم. سپس ترور بلمونت و سایفا بلنادس را داریم که از ماجراجویانی ناجور به قهرمانانی خسته از جنگ بدل می‌شوند. حتی شخصیت‌های شرور مانند آیزاک و هکتور نیز در Castlevania عمق قابل توجهی پیدا می‌کنند و قوس‌های داستانی آن‌ها به تنهایی تراژدی‌های کوچکی به نظر می‌رسند. می‌توان با اطمینان گفت که Castlevania صرفاً یک بازی را اقتباس نکرد؛ بلکه دنیایی باورپذیر و زنده خلق کرد. این سریال همه چیز داشت: از درام سیاسی و خیانت‌های دربار خون‌آشام‌ها گرفته تا مباحث فلسفی و صحنه‌های مبارزه‌ای که گویی باس‌فایت‌های سطح بالای بازی‌های ویدیویی جان گرفته‌اند. شاید Arcane پر زرق و برق‌تر باشد، اما Castlevania با چکمه‌هایی خونین، این مسیر را بنیان نهاد.

معرفی انیمیشن کسلوانیا نتفلیکس (3)

Castlevania: تبدیل افسانه‌های بازی به داستانی مناسب برای تلویزیون

هر کسی که سعی کرده باشد خط زمانی پیچیده‌ی بازی‌های Castlevania را کنار هم بچیند، می‌داند که این کار چقدر چالش‌برانگیز است؛ از پرش‌های زمانی گرفته تا ظهور خدایان باستانی و هر چیز دیگری در این میان. با این حال، سریال نتفلیکس به طرز ماهرانه‌ای تمام این هرج و مرج را به داستانی منسجم تبدیل کرد، بدون آنکه حال و هوای عجیب و غریب و خاصی را که Castlevania را… ، Castlevania می‌کند، از دست بدهد. این سریال موفق می‌شود پیشینه‌ی شخصیت‌های مختلف، از جمله دراکولا، لیزا، ترور و آلوکارد را کاوش کند. اما این کار به هیچ وجه شبیه یک درس تاریخ خسته‌کننده نیست، بلکه قلعه‌های وهم‌آور و موجودات عجیب و غریبی را مستقیماً از دل بازی به تصویر می‌کشد.

در یکی از صحنه‌ها، ترور و سایفا بر سر برتری جادو یا شمشیر بحث می‌کنند؛ لحظه‌ای که مستقیماً از جذابیت‌های نامتعارف بازی‌ها الهام گرفته شده. یا مثلاً شیوه‌ای که قلعه‌ی آلوکارد خود مانند یک هیولای زنده و پویا احساس می‌شود. اگر این‌ها عجیب و غریب بودن کلاسیک Castlevania نیست، پس چه چیزی هست؟ و فراموش نکنیم آن قسمتی را که موجود غول‌پیکر و سخنگوی خفاش‌مانند طوری ظاهر می‌شود که انگار کاملاً عادی است – چون در دنیای Castlevania، یک خفاش غول‌پیکر به همین راحتی مهمانی را به هم می‌ریزد، بدون هیچ سوالی. آنچه هوشمندی سریال را واقعاً به رخ می‌کشد، نحوه‌ی اتصال دادن المان‌هایی از Castlevania III و Symphony of the Night – مانند مبارزه‌ی ترور با نیروهای دراکولا، و دست و پنجه نرم کردن آلوکارد با هویت خون‌آشام-انسانی‌اش – و بافتن آن‌ها در یک داستان واضح است. بنابراین، سریال موفق می‌شود تمام عناصر وحشی و شبح‌واری را که بازی را عجیب و سرگرم‌کننده می‌کنند حفظ کند، اما حالا مخاطب دلیل وقوع این اتفاقات را نیز درک می‌کند.

معرفی انیمیشن کسلوانیا نتفلیکس (1)

فروپاشی دراکولا در Castlevania: وفادار به بازی و ویرانگر از نظر احساسی

لحظه‌ای در فصل دوم Castlevania وجود دارد که دراکولا تنها ایستاده است. دستانش آغشته به خون است، اما شعله‌ی خشم در چشمانش فروکش کرده. ترور بلمونت و یارانش در قلعه‌ی او هستند، آماده‌اند تا او را از پای درآورند. اما چیزی متفاوت است، چون دراکولا دیگر حتی تلاشی برای مبارزه نمی‌کند؛ او هم از نظر جسمی و هم روحی در هم شکسته است. شاید همین است که فروپاشی نهایی او را اینقدر کوبنده می‌کند. در بازی‌ها، دراکولا به عنوان باس نهایی تمام‌عیار به تصویر کشیده می‌شود – پرواز می‌کند، آتش جهنمی پرتاب می‌کند و حتی به هیولاهای گروتسک تبدیل می‌شود. و بله، سریال این بخش را به طور کامل ارائه می‌دهد. بینندگان شاهد مبارزه‌ی حماسی در قلعه، اتاق‌های گدازه، و اکشن نفس‌گیر هستند، و آنقدر ملموس است که انگار مستقیماً از Symphony of the Night یا Dracula’s Curse بیرون کشیده شده است. نکته‌ی کلیدی اینجاست که سریال فقط اکشن را تقویت نمی‌کند، بلکه احساسات را نیز به اوج می‌رساند.

در مجموع، Castlevania نسخه‌ای از دراکولا را به ما ارائه می‌دهد که صرفاً به دنبال حکومت بر جهان نیست. او می‌خواهد شعله‌ای برافروزد و سوختن همه چیز را تماشا کند، زیرا لیزا، تنها کسی که زندگی را برایش ارزشمند می‌کرد، از او گرفته شده بود. وقتی او در آن دوئل نهایی رو در روی پسرش آلوکارد قرار می‌گیرد، Castlevania منطق معمول باس‌فایت‌ها را وارونه می‌کند، و آنچه بینندگان می‌بینند یک پیروزی نیست، بلکه نوعی از سر ترحم دست کشیدن از مبارزه است. در نقطه‌ای، دراکولا متوجه می‌شود که در حال آسیب زدن به پسر خودش در اتاقی است که در آن بزرگ شده و این او را در هم می‌شکند. این یکی از لحظات نادر در تاریخ اقتباس‌های بازی است که شخصیت منفی اصلی واقعاً دارای عمق و معنا می‌شود. این سنگینی اندوه است که نسخه‌ی Castlevania از دراکولا را هم وفادار به بازی‌ها و هم به عنوان یک شخصیت فراموش‌نشدنی در ذهن حک می‌کند. این یعنی وفاداری به منبع با چاشنی قدرتمندی از ویرانی احساسی.

معرفی انیمیشن کسلوانیا نتفلیکس (2)

روایتگری Castlevania: عمق احساسی Arcane با جذابیت عجیب و غریب خاص خود

اگر گمان می‌کنید روایتگری احساسی تنها مختص سریال‌هایی مانند Arcane با انیمیشن بصری خیره‌کننده و جادوی استیم‌پانکش است، Castlevania شما را غافلگیر خواهد کرد. شاید Castlevania قلعه‌های وهم‌آور و مردگان متحرک را در خط مقدم خود داشته باشد، اما به همان اندازه خام و ملموس به کاوش در انگیزه‌های شخصیت‌هایش می‌پردازد که درام خانوادگی و آشوب سیاسی Arcane. به عنوان مثال، مبارزه‌ی ترور و سایفا در فصل دوم را در نظر بگیرید. این صرفاً ضربات شمشیر خشونت‌آمیز نیست؛ ما شاهد یک بحث تمام عیار درباره‌ی اعتماد و تراما هستیم. احساسات آشفته‌ی آن‌ها در میانه‌ی نبرد فوران می‌کند، بنابراین آنچه قبلاً یک مبارزه‌ی شدید بود، به چیزی غریزی‌تر و انسانی‌تر تبدیل می‌شود. می‌توان با اطمینان گفت که این از همان جنس رابطه‌ی پیچیده و در حال فروپاشی وای و پاودر در Arcane است.

سپس دلشکستگی خاموش آلوکارد در قلعه‌اش را داریم. شیوه‌ای که او قرن‌ها تنهایی و اندوه را با خود حمل می‌کند، بینندگان را به درون خود می‌کشد تا آن را با او تجربه کنند. بدون شک، این کمتر از نمایش بصری Arcane پر زرق و برق است، اما از تأثیرگذاری عمیق آن نمی‌کاهد. Castlevania با داستان‌سرایی چندلایه‌اش، برای قدرتمند بودن از نظر احساسی نیازی به نورهای نئونی یا جادوی تکنولوژیک ندارد. با اینکه با شیاطین و هیولاها عجیب و غریب می‌شود، اما احساساتش را صادقانه و بی‌پرده بیان می‌کند.

اشتراک گذاری این مقاله
ارسال نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *